کد مطلب:314068 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:188

این کار بیست و پنج مرتبه تکرار شد
حضرت آیةالله سید محمدعلی روحانی قمی، امام جماعت محترم مسجد امام حسن عسكری علیه السلام در روز شنبه سوم مرداد 1373 مطابق 14 صفرالخیر 1415 اظهار داشتند:

مرحوم پدرم فرمود: روزی در حرم مطهر حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام بودم. مردی وارد شد در حالی كه یك مجیدی در دست داشت و می خواست در داخل ضریح بیندازد.

یكی از خدام آمد و با اصرار به وی گفت: پول را به نام آقا به من بده. او متقابلا امتناع می كرد و می گفت: چون نذر كرده ام باید مجیدی را به داخل ضریح مطهر بیندازم. عاقبت به خادم گفت: من یك نخ قند (نخ سطلی) به پول می بندم و پول را به داخل ضریح می اندازم تا نذر من ادا شده باشد، سپس شما آن را درآورید. و او پذیرفت. مجیدی را با نخ بستند و صاحب نذر آن را داخل ضریح مطهر افكند. پس از آن خادم هر چه نخ را كشید مجیدی بالا نیامد مرتب در وسط راه گیر می كرد!

پدرم اضافه كرد: من شمردم این كار 25 مرتبه تكرار شد؛ هر دفعه گیر می كرد و آخرش هم بالا نیامد. عاقبت خادم گفت: یا قمر بنی هاشم، پول مال شما است، ولی



[ صفحه 467]



نخ مال ما است! لااقل نخ را بدهید بیاید! و اینجا بود كه نخ صحیح و سالم بالا آمد و پول داخل ضریح افتاد!